چيكه


Saturday, October 26, 2002

به آساني مي گذارم همه چيز را به خواب و رويا وصل کند تا من هم شيرجه بزنم نگاه نکرده.
تنها سه لغتِ بايد بايد بايد* را ازجايي مي خوانم و با سه قدم سبک دورخيز مي کنم.



*شعر پنجره فروغ


0 comments

........................................................................................

Tuesday, October 15, 2002

کارهام خيلي زياد شده. اگر طي چند ماه آينده تزم رو تموم نکنم، احتمالا ديگه نمي کنم و اين مساله خيلي جالب نخواهد بود! بنابراين احتمالا تا مدت زيادي به اينجا نمي تونم اونجوري که مي خوام برسم.
کلي نوشته ها ي نا تمام، آدمهاي نديده، عکسهاي نگرفته، نقاشي هاي نکشيده و مسافرتهاي نرفته مونده که به اين خاطر انجام نمي شه.
واقعا دوست ندارم اينجا رو تعطيل کنم ولي فکر کنم بهتره يه مدت شير رو سفت کنيم! تا ببينيم چي مي شه.


0 comments

گفتم منو از زندگيت درز بگير.
يادم رفت بگم اضافه ها رو قيچي کن.
حالا گير کردم لاي درز زندگيت و نه من کسي رو مي بينم، نه کسي منو.

0 comments

........................................................................................

Tuesday, October 08, 2002

در باد صداها لرزانتر مي شود
درباد شعله ها رقصانتر مي شود
در باد سيگارها زودتر به ته مي رسد

در باد همهمه اي است وهمناک
در باد نمي توان ايستاد

در باد فکرها پر از خاک ...
فکرها

در باد.........باد باد............باد

در باد فرياد گم مي شود
در باد داد داد داااااااااااد ـــ......ـــ.............. ـــ...............ـــ
الفهايش ده تا مي شود و مي افتد و داد در باد مي لرزد.

در باد کلماتِ در باد
............پرا............................... کند
د.....................ست
............ها.................ت.........................
.... پر................................ه
...................... تا........................ب
کا................................ ش
هوووووووووووووووو

0 comments

........................................................................................

Home